حامیم: بی طرفی شبکه ای چیست و چگونه مساوات اینترنتی را برقرار می کند؟
مصرف کنندگان معمولا به یکی از این دو روش به اینترنت وصل می شوند؛ خرید پهنای باند محلی از شرکت های ارائه کننده اینترنت ثابت ADSL یا دریافت اشتراک دسترسی بی سیم از طریق شبکه های مخابراتی (سیم کارت) یا مودم های بی سیم (وایمکس). چنین شرکت هایی، سرمایه بسیاری را صرف قراردادن کابل ها در زیر زمین یا برپا کردن دکل های مخابراتی می کنند تا قادر به ارائه خدمات باشند. به این شکل شبکه اینترنت به خانه ها و شرکت ها و مصرف کنندگان می رسد.
اما بی طرفی شبکه ای یک ایده است. ایده ای که بر طبق آن «شرکت های خدمات پهنای باند بایستی با کل ترافیک اینترنتی، به یکسان و بدون تبعیض برخورد کنند.» ایده ای که می گوید: «نباید این اجازه را به یک شرکت ارائه کننده خدمات اینترنت (ISP) داد که دسترسی به وبسایت ها یا خدمات مشخص را مسدود یا سخت کند، و نباید یک “خط سریع” کنار گذاشته شود تا محتواهای مورد نظر ISP سریع تر از سایر محتواها جا به جا شوند.»
از یک دهه قبل با ابداع این ایده، مفهوم بی طرفی شبکه ای در قلب مباحثات مرتبط با قانون گذاری اینترنت قرار داشته. کنگره امریکا، کمیسیون ارتباطات فدرال (FCC)، و دادگاه ها همگی درباره اینکه “آیا و چگونه می توان بی طرفی شبکه ای را محافظت کرد؟” اظهار نظر کرده اند.
طرفداران این ایده می گویند بی طرفی شبکه ای حصارهای ورود به دنیای آنلاین را پایین آورده و به نوآوران امکان برپا کردن شرکت هایی جدید مثل گوگل، فیسبوک و دراپ باکس را می دهد. ولی منتقدین هشدار می دهند که قانون بی طرفی شبکه ای در بازار پهنای باند می تواند ضدتولید، فراردهنده سرمایه گذاری در زیرساخت اینترنت و محدود کننده انعطاف پذیری و نوآوری ISP ها باشد.
در ژانویه ۲۰۱۴ بود که دادگاهی در امریکا حکم به لغو قوانین کمیسیون ارتباطات فدرال امریکا که برای حفاظت از بی طرفی شبکه ای وضع شده بودند، داد. در حال حاضر این سازمان مشغول بررسی یک واکنش مناسب است که آینده اینترنت را شکل می دهد.
از آنجا که تصمیم گیری ها در ایالات متحده می تواند در آینده به الگوی سایر کشورها نیز تبدیل شود، پرداختن به این موضوع را بسیار بااهمیت یافتیم. با این مقدمه همراه بخش خبری حامیم شوید تا به جنبه های مختلف بی طرفی شبکه ای و تاریخچه آن بپردازیم. این ماجرایی است که می تواند در آینده بر شکل گیری و بقای کسب و کارهای اینترنتی اثر بگذارد.
چه کسی مفهوم بی طرفی شبکه ای را ابداع کرد؟
پروفسور تیم وو
این عبارت اولین بار در سال ۲۰۰۲ توسط تیم وو (Tim Wu) که اکنون در دانشگاه کلمبیا استاد حقوق است، استفاده شد. در مقاله ای به سال ۲۰۰۳ در توضیح این مفهوم، آقای وو یک قاعده غیرتبعیضی را معرفی کرد که می تواند حکم یک زمین بازی مسطح را برای کاربردهای مختلف اینترنت داشته باشد و مساوات در رفتار با بیت های داده را برقرار کند.
وو در میانه یک نزاع حقوقی بر سر قانونگذاری در کمیسیون ارتباطات فدرال امریکا، شروع کرد به نوشتن درباره مفهوم بی طرفی شبکه ای؛ هدف آن نزاع ارتقای جایگاه اینترنت باز بود و با الزام تامین کنندگان پهنای باند برای به اشتراک گذاری خطوط ارتباطی خود با رقبا، به نتیجه می رسید. در سال ۲۰۰۵ که تصمیم دادگاه عالی امریکا حکم به پایان آن قوانین داد، مفهوم مورد نظر آقای وو در زمینه بی طرفی اینترنتی تبدیل به فریاد مشترک وکلا و طرفداران اینترنت باز شد و تاکنون در قلب بحث ها درباره سیاست های اینترنتی قرار داشته.
هر چند عبارت “بی طرفی شبکه ای” نزدیک به یک دهه عمر دارد اما ارتباط تنگاتنگی با یک مفهوم “نورد عمودی” یا “حمل عمومی” دارد. حداقل از قرن ۱۹ میلادی، این قانون شرکت های فراهم آورنده زیرساخت -از جمله راه آهن، تلگراف، تلفن، و خطوط برق- را ملزم کرده که به عنوان حمل کنندگان عمومی فعالیت کنند. یعنی چه؟ یعنی باید خدمات خود را به همه افراد با قیمت های یکسان و استاندارد ارائه نمایند. بی طرفی شبکه ای نیز در اصل مفهوم حمل عمومی را در دنیای اینترنت به کار می بندد.
استدلال ها در دفاع از بی طرفی شبکه ای چیست؟
وقتی مارک زاکربرگ در اتاق خوابگاه دانشجویی هاروارد فیسبوک را خلق کرد، نیازی نداشت از کام کست (Comcast)، ورایزن (Verizon)، یا سایر تامین کنندگان خدمات اینترنتی درخواست اضافه شدن فیسبوک به شبکه های شان را بکند. همچنین مجبور نبود به این شرکت ها هزینه ای اضافه بپردازد تا مطمئن شود فیسبوک هم با کیفیتی مشابه وبسایت شرکت های جا افتاده تر، در دسترس قرار خواهد گرفت. او به محض اینکه فیسبوک را ساخت می دانست وبسایتش به طور خودکار در دسترس هر کامپیوتری که به اینترنت وصل است، قرار می گیرد.
این یعنی بی طرفی شبکه ای.
مدافعان می گویند دلیل اینکه در ۲ دهه اخیر چنین نوآوری های بزرگی را در عرصه اینترنت شاهد بوده ایم، بی طرفی اینترنتی بوده. زیرا حصارها را برای حضور شرکت ها و کاربردهای جدید پایین آورده و آزادی حاصل از آن به خلق ده ها سرویس مانند گوگل، توییتر، نتفلیکس، آمازون، اسکایپ، آیتونز و غیره منجر شده.
حالا آنها نگران هستند که بدون این بی طرفی شبکه ای، اینترنت تبدیل به محیطی شود که کمتر از قبل پذیرای شرکت ها و ایده های جدید است. برای مثال، اگر یک ISP بزرگ به سراغ سرویس های استریم ویدیوی اینترنتی برود و برای رساندن محتوا به مشتریان آنها، طلب هزینه اضافه کند چه؟ احتمال دارد هزینه های تحمیلی و مذاکرات خسته کننده با صاحبان شبکه ها، به دنیا آمدن یوتوب بعدی را با مشکل روبرو کند.
یک نگرانی خیلی جدی تر هم نزد این مدافعان هست: «تامین کنندگان پهنای باند که معمولا فعالیت های دیگری دارند، ممکن است به عمد مانع از پا گرفتن سرویس های جدیدی شوند که خطر رقابتی برای سرویس های فعلی خود آنها ایجاد می کنند.» برای مثال، شرکت های تلفن ممکن است به مانع تراشی برای سرویس های تلفن اینترنتی مثل اسکایپ که رقیب سرویس های تلفن همراه اند، بپردازند. یا شاید شبکه های کابلی اقدام به کند کردن سرویسی مثل نتفلیکس کنند تا خدمات تلویزیونی شان به خطر نیفتد.
آیا قانون گذاری برای دفاع از بی طرفی شبکه ای لازم است؟
نظرات متضادی در رابطه با این پرسش وجود دارد. از یک سو مخالفان قانون گذاری می گویند اگر بی طرفی شبکه ای واقعا برای مصرف کنندگان خوب باشد، نیروهای بازار باعث رعایت آن از طرف ISP ها خواهند شد و برای آنها بهتر است که ارزش محتوایی سرویس های خود را نزد مصرف کننده بالا ببرند، زیرا می توانند قیمت خدمات عمومی خود را هم افزایش دهند. پس اگر واقعا بی طرف شبکه ای باعث افزایش نوآوری می شود، ISP ها شبکه های خود را باز نگه می دارند تا مردم بیشتری به محتواها و سرویس های آنلاین دسترسی داشته باشند.
اما موافقان قانون گذاری مخالف این استدلال هستند. آنها به حق انتخاب مشتریان اشاره می کنند که برای دریافت خدمات محلی، در صورت نارضایتی از یک سرویس فقط چند انتخاب محدود در اختیار دارند. در ضمن بسیاری ISP ها تضاد منافعی دارند که می تواند آنها را به سمت ایجاد محدودیت های مضر برای مصرف کنندگان ولی مفید برای کسب و کار ISP ها سوق دهد.
برای مثال، در بازار پرسودی مثل ایالات متحده، در حال حاضر بیشتر خطوط پهنای باند محلی (زمینی) توسط شرکت هایی ارائه می شود که دستی هم در شبکه های کابلی دارند؛ مثلا کام کست و تایم وارنر. اینها می توانند در صورت احساس خطر از جانب رقبای اینترنتی نظیر نتفلیکس و هولو، دسترسی به وبسایت های استریم محتوای آنها را سخت کنند. در اصل درگیری بین نتفلیکس و کام کست بر سر کیفیت سرویس نتفلیکس بر روی شبکه کام کست نیز از همین جا شروع شده.
چه دلایلی برای منع قانون گذاری برای بی طرفی شبکه ای وجود دارد؟
منتقدین بی طرفی شبکه ای می گویند الزام شبکه ها به داشتن رفتار یکسان با تمام ترافیک اینترنت می تواند مانع از نوآوری های سودمند توسط صاحبان شبکه ها شود. برای مثال، برخی کاربردها (مثل تماس صوتی و بازی های آنلاین) در مقابل تاخیرهای احتمالی در ارسال بسته-داده ها بسیار حساس هستند. پس در صورتی که گزینه ای برای اطمینان از کیفیت این نوع اتصال ها و ادادن اولویت به آنها در ازای پرداخت هزینه بیشتر باشد، رضایت مصرف کنندگان اینترنت در نهایت بالا خواهد رفت. اما قانون گذاری و محدود کردن ISP ها، مانع از تجربه کردن چنین خدماتی است.
در ضمن، مخالفان بی طرفی نگران هستند که قانون گذاری در این زمینه مانع از سرمایه گذاری مناسب بر روی زیرساخت های شبکه شود. برای مثال، امروزه شرکت هایی مثل ورایزن و گوگل در بخش هایی از ایالات متحده اقدام به ساختن شبکه های فیبرنوری بسیار پرسرعت (۱ گیگابیت بر ثانیه) کرده اند که ۱۰۰ بار سریع تر از شبکه های رایج امروزی اند. اما توسعه این شبکه ها می تواند میلیاردها دلار هزینه داشته باشد، و این با قیمت های فعلی مانع گسترش آنها است. اگر بی طرفی شبکه ای بخواهد مانع از سودآوری بالاتر تامین کنندگان پهنای باند شود، نرخ سرمایه گذاری در این حوزه کاهش می یابد و این برای کل صنعت مفید نیست.
و در نهایت، مخالفان بی طرفی اینترنتی معتقد هستند که وضع قوانین شفاف و موثر برای این مقوله بسیار سخت است. اینترنت پدیده ای است پیچیده و مدام در حال تغییر. منتقدین نگران هستند که قوانین خیلی سریع -و گاهی به محض اجرایی شدن- منسوخ شده باشند که این نیز تنها حجم کاری زیادی را برای وکلا و قانون گذاران به بار می آورد، بی آنکه در عمل باعث باز شدن بیشتر اینترنت شود.
در سال های آغازین، چگونه شبکه های باز بدون قانون گذاری رشد کردند؟
کمیسیون ارتباطات فدرال امریکا (FCC) سال ها پیش از آنکه عبارت بی طرفی شبکه ای رواج یابد به فکر گسترش شبکه های باز بوده. در دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ این نهاد شرکت های متصدی خدمات تلفنی را ملزم به دوری از تخریب بنیان های رقابت در دوران نوپایی بازار شبکه های کامپیوتر کرد. یکی از این قوانین، محترم شمردن حق استفاده از مودم توسط مصرف کنندگان بر روی خطوط تلفن بود که باعث ترویج خدمات اینترنت dial-up شد.
بعد از متحول شدن قانون ارتباطات کابلی در سال ۱۹۹۶، کمیسیون ارتباطات فدرال دولت کلینتون از شرکت های تلفنی خواست که خطوط خود را با رقبایی که به فکر ارائه خدمات DSL بودند به اشتراک بگذارند، با این امید که چنین حرکتی منجر به پرورش یک بازار رقابتی برای دسترسی به اینترنت پر سرعت شود.
اما رای دادگاه عالی امریکا به دولت بوش امکان رها کردن این رویکرد در سال ۲۰۰۵ را داد. نتیجه اینکه همه حامیان اینترنت باز در جستجوی یک راه نجات، به سوی قانونگذاری در زمینه بی طرفی شبکه ای رفتند.
اینترنت کامیونی
سناتور تد استیونس که سال ۲۰۰۶ در جریان یک جلسه استماع کلیدی به دفاع از بی طرفی شبکه ای می پرداخت، درباره ماهیت اینترنت حرف جالبی زده: “اینترنت چیزی نیست که بتوانید چیزهای دیگر را بارش کنید. کامیون نیست. مجموعه ای از مجراها است. و اگر نمی دانید، بدانید که این مجراها ممکن است پر بشوند که در آن صورت، وقتی یک پیغام را از طریق اینترنت می فرستید، ممکن است به خاطر پر بودن مجراها توسط محتواهای بسیار حجیم، با تاخیر به مقصد برسد.”
استیونس با این حرف های عامیانه یک استدلال مهم در زمینه بی طرفی اینترنتی را مطرح کرد. اینکه بدون قانون گذاری، چیزهایی نظیر استریم ویدیو ممکن است باعث تحمیل اضافه بار زیاد بر روی زیرساخت اینترنت شوند و آنی بودن تقریبی اینترنت را با چالش مواجه کنند.
با این حال امروزه مشخص شده که اینترنت می تواند یک کامیون بزرگ باشد. طبق بررسی های صورت گرفته، نتفلیکس و یوتوب روی هم رفته نزدیک ۵۰ درصد از ترافیک ارسالی اینترنت (از ۱ منبع به ۱ کامپیوتر شخصی) در امریکای جنوبی را به خود اختصاص داده اند. اما این حجم عظیم ترافیک اینترنتی مشکلی برای کاربران معمولی به وجود نیاورده. این یعنی ظرفیت بسیار بیشتر از آن است که مجراها پر شوند.
قانون اینترنت باز چه بود؟
باراک اوباما در سال ۲۰۰۸ با شعار حمایت از بی طرفی اینترنتی وارد رقابت برای انتخابات ریاست جمهوری امریکا شد. پس از سوگند، جولیوس جناکووْسکی را به ریاست کمیسیون ارتباطات فدرال انتخاب کرد. در سال ۲۰۱۰ آقای جناکووْسکی آیین نامه اینترنت باز را اعلام کرد که برای محافظت از بی طرفی شبکه ای طراحی شده بود و مانع از آن می شد که ISP ها اقدام به مسدود کردن محتواهای آنلاین کنند و آنها را ملزم به شفاف سازی سیاست های شان می کرد.
این قانون گذاری تبعیض نامعقول توسط صاحبان شبکه ها را نیز ممنوع کرده بود. با این حال، قانون مذکور تبعیض گذاری معقول را نیز شفاف بیان نمی کرد و شبکه های بی سیم کلا از الزامات تبعیض گذاری معاف شده بودند.
شرکت ورایزن این قوانین را در دادگاه به چالش کشید و ادعا کرد که مفاد آن حتی از قدرتی که کنگره به این کمیسیون داده فراتر می رود. دادگاه استیناف در منطقه قضایی واشینگتن دی.سی بر این ادعای ورایزن صحه گذاشت و در اوایل ۲۰۱۴ این قوانین را لغو کرد. حالا کمیسیون ارتباطات فدرال امریکا به دنبال حرکت بعدی است.
حرکت بعدی کمیسیون ارتباطات فدرال بعد از باخت در دادگاه چیست؟
رییس فعلی کمیسیون ارتباطات فدرال، تام ویلر، خواستار قوانینی است که بی طرفی شبکه ای را حفاظت کنند ولی تصمیم دادگاه دست او را بسته. قانون پیشنهادی جدید FCC هم قرار است مانع از مسدود سازی یا تبعیض گذاری بین وبسایت های مشخص شود. اما اجازه اختصاص “خطوط سریع” ویژه را می دهد. یعنی شرکت هایی مثل نتفلیکس و یوتوب می توانند با پرداخت هزینه اضافه، از اختصاص پهنای باند کافی به محتواهای خود مطمئن شوند.
این مفاد باعث ناامیدی فعالان آزادی اینترنت نظیر Public Knowledge شده که انتظار داشتند آقای ویلر خدمات پهنای باند را در دسته خدمات ارتباطاتی/تلفنی جای دهد؛ تغییری که می توانست بر پایه قانون ارتباطات سال ۱۹۹۶، به FCC امکان وضع قوانین سختگیرانه ای در زمینه بی طرفی شبکه را بدهد و امکان برقراری “خطوط سریع” برای شرکت های ثروتمند استریم محتوا را حذف کند.
نایب رییس Public Knowledge می گوید: “این وضع دیگر بی طرفی شبکه ای نیست، FCC دارد ISP ها را به انتخاب برنده ها و بازنده های اینترنتی دعوت می کند. این معیار جدید به ISP ها امکان می دهد هزینه ورود به کسب و کار را برای ابداعات اینترنتی بالا ببرند.”
حالا قانون پیشنهادی جدید به تایید اکثریت کمیسرهای FCC رسیده و می رود تا اجرایی شود.
آیا قانون پیشنهادی ویلر تنها مشکل است؟
در فوریه و آوریل ۲۰۱۴، نتفلیکس به ترتیب با پرداخت پول اضافه به کامکست و ورایزن موافقت کرد تا به این ترتیب از کیفیت پخش عالی ویدیوهای خود برای مصرف کنندگان کسب اطمینان کند. هر چند این حرکت اعتراضی بود اما نتفلیکس چاره ای نداشت. نتفلیکس که کامکست را متهم می کرد به عمد از به روزرسانی شبکه های خود اجتناب ورزیده و باعث بحران شده، دست آخر حاضر به پرداخت “باج” شد، زیرا مشتریانش از ماه ها قبل شکایت های خود درباره سرعت نامطمئن استریم ویدیو را به گوش آن رسانده بودند. بنابراین بدون پرداخت هزینه جدا، از نقطه نظر رقابتی با مشکل روبرو می شد. (بعد از پرداخت به کامکست، مشتریان نتفلیکس با بهبود ۶۷ درصدی در میانگین سرعت دریافت محتوا روبرو شدند.)
آیا قرارداد نتفلیکس با کامکست و آن دیگری، زیرپاگذاشتن بی طرفی شبکه ای نبود؟ به لحاظ تئوریک، هزار بار خیر؛ با اینکه در وهله اول برعکس به نظر می رسد، اما جزئیات پرده از دور زدن مشکلات بر می دارند. در اصل کامکست هیچ “خط سریعی” بر روی خطوط فعلی در اختیار نتفلیکس نگذاشته. در عوض، نتفلیکس به کامکست پول داد تا با یک “اتصال کاملا جدید” موافقت کند. این اتصال جدید که در زبان کامپیوتر به آن همتاسازی (Peering) گفته می شود، همیشه به عنوان یک بازار فاقد قانونگذاری مطرح بوده، و قوانین بی طرفی شبکه ای نمی تواند بر آن اعمال شود.
در تئوری، قرارداد نتفلیکس با کامکست ناقض بی طرفی شبکه نیست، زیرا با همه استفاده کنندگان از این “خط جدید پرسرعت” به یکسان برخورد می شود، درست همان طور که با همه افراد بر روی خطوط قدیمی کم سرعت به یکسان رفتار می شود. و وقتی می نویسیم همه حضار بر روی “خط جدید”، شما بخوانید: فقط نتفلیکس!
تا قبل از این شنیده نشده بود که یک تامین کننده پهنای باند محلی مثل کام کست برای رساندن ترافیک اینترنتی به مصرف کنندگان پول اضافه بخواهد. زیرا شرکت های پهنای باند از قدیم ترافیک های دریافتی از شبکه “ستون فقرات” جهانی اینترنت را به رایگان می پذیرند. پس هر کسی می توانست با ارسال ترافیک خود از یک شبکه ثالث به مشتریان کامکست دسترسی پیدا کند و این اهرم کامکست را شکننده کرده بود.
اما اخیرا جایگاه مذاکراتی تامین کنندگان ستون فقرات اینترنت ضعیف شد و جایگاه ISP های بزرگ -به خصوص کامکست، ورایزن، و AT&T- تقویت گردیده. بنابراین بی طرفی شبکه ای بیش از پیش به بحث اتصالات داخلی مربوط می شود. یعنی چنانچه در تلاش های بعدی برای قانونگذاری در زمینه بی طرفی شبکه ای، مبحث اتصالات داخلی هم لحاظ نشود، قوانین تصویبی اثرشان را از دست خواهند داد.
مشکل “خطوط سریع” چیست؟
فکر کنید که یک عصر جمعه است و با اعضای نزدیک فامیل در حیاط پشتی خانه نشسته اید. هر کسی یک جور از اینترنت استفاده می کند؛ یکی ویدیوهای نتفلیکس را می بیند، دیگری سرگرم بازی World of Warcraft است، آن یکی ایمیلش را چک می کند، کسی دارد پادکست دانلود می کند، و شما هم دارید حامیم می خوانید (البته این یک سناریوی فرضی است، اما اگر واقعی بود باید از خود می پرسیدید: “اصلا برای چه دور فامیل هم جمع شده اند؟”) داده ها و اطلاعاتی که برای نمایش این اطلاعات بر روی دستگاه های شما مورد نیاز است، از سرورهایی در گرداگرد دنیا ارسال می شود. اما به ناچار گذارشان به تامین کننده پهنای باند شما هم می افتد، شرکتی که خدمات اینترنت را به شما و همسایه ها می فروشد.
استفاده از اینترنت در آن روز خاص، سنگین است و ISP تامین کننده اینترنت منزل ظرفیت اداره تمام داده های در حال دریافت را ندارد. در نتیجه بازی World of Warcraft شروع می کند به لگ زدن، دیدن سریال خانه پوشالی (House of Cards) هم با مشکل روبرو می شود. چت ویدیویی اسکایپ پیکسل پیکسل می شود. و خلاصه همه چیز به هم می پیچد.
بعضی ها فکر می کنند که یک “خط سریع” می تواند راه حل این مشکل باشد، زیرا برخی کاربردهای اینترنت بیش از بقیه با تاخیر ترافیک صدمه می بینند. بنابراین شاید دادن یک خط سریع به کاربردهای نیازمند سرعت بیشتر، صحیح باشد. درست مثل پست پیشتاز که بسته ها و نامه ها را سریع تر به دست گیرنده ها می فرستد، فقط به خاطر اینکه فرستنده حاضر به پرداخت هزینه بیشتر شده. پس کاربرهایی که نیاز به سرعت بیشتر دارند، می توانند با پول بیشتر آن را به دست آورند.
اما به طور تیتروار به مشکلات اصلی اشاره کنیم:
- با حضور خطوط سریع، سادگی اینترنت زیر سوال می رود. معجزه اینترنت این است که هر کسی می تواند با اجاره یک وب سرور، در دسترس دیگران قرار بگیرد. اما با تقسیم خدمات به خطوط سریع و خطوط عادی، اوضاع ممکن است پیچیده شود.
- همیشه این خطر که تامین کنندگان پهنای باند از قدرت انحصاری خود سوء استفاده کنند وجود دارد. بعضی از آنها ممکن است رقیبان خود در سایر فعالیت ها را تحت فشار قرار دهند. مثل کام کست که همزمان در حوزه پخش محتواهای ویدیویی رقیب نتفلیکس نیز هست.
- و دست آخر، ممکن است کار به جایی برسد که ISP ها با پایین آوردن سرعت خطوط معمولی خود تا مرزی حساسیت بر انگیز، در عمل همه را مجبور به مهاجرت به خطوط سریع و پرداخت هزینه های گزاف کنند.
تمام تلاش ها برای این است که بی طرفی شبکه ای یا راهکارهای مشابه آن، باعث حفظ محیط زیست مناسب برای نوآوران دیجیتال شود. وقتی یوتوب در سال ۲۰۰۵ افتتاح می شد، موسسین آن هرگز مجبور به مذاکره برای به دست آوردن دسترسی سریع نبودند. آیا اگر قرار بود امسال خلق شود، باز هم می شد چنین ادعایی را مطرح کرد؟
پویایی اینترنت و سناریوهای مختلف
وقتی ارائه کنندگان خدمات پهنای باند یا همان ISP ها، ترافیک را از طریق زیرساخت و ستون فقرات اینترنت دریافت می کنند، کافی است یک اصل ساده را در شاهراه شبکه خود رعایت کنند تا بی طرفی برقرار باشد: بسته داده هایی که ابتدا می رسند، ابتدا هدایت شوند.
در قدیم و زمانی که آقای تیم وو ایده بی طرفی شبکه ای را مطرح کرد، این تعریف برقرار بود و سناریوی شماره ۱ را داشتیم:
- ISP ها حق اتصال شبکه را از شرکت های تامین کننده ارتباطات دور-برد یا همان ستون فقرات اینترنت، خریداری می کردند. شرکت های تامین ارتباطات دور-برد که در این صنعت به ترانزیت معروف بودند نیز نقش میانجی بین ISP ها و تامین کنندگان محتوا را ایفا می کردند.
اما ساختار اینترنت در حال تغییر است. ISP ها و شرکت های تامین محتوا بزرگ تر و پیچیده تر شده اند و به شکلی فزاینده، دارند میانجی ها را کنار می زنند و گاه به جای تکیه بر چند شرکت ترانزیت، مستقیما به یکدیگر وصل می شوند. در نتیجه سناریوی شماره ۲ را داریم:
- محتوای شرکت Myflix از طریق شبکه ترانزیت جهانی ارسال می شود ولی با پرداخت هزینه اضافه، اولویت بالاتری نسبت به محتواهای عادی در حال ترانزیت پیدا می کند و با سرعت بیشتری به مقصد می رسد.
اما یک سناریوی دیگر نیز وجود دارد که به تازگی شرکت نتفلیکس آن را در پیش گرفته و بالاتر هم اشاره ای به آن داشتیم:
- در سناریوی ۳، تامین کننده محتوا و ISP کلا شبکه ترانزیت را کنار می گذارند و یک “خط مستقیم خصوصی” یا “خط سریع” بین خود برقرار می کنند.
آیا سناریوی شماره ۳ هم باید نگران کننده باشد؟
غیر از جایگزین های بالا، راه دیگری هم هست و آن آزاد کردن کیلومتر آخر است. در بحث اینترنت شهری، کیلومتر آخر مساوی است با کابل های سیمی یا فیبر نوری که خانه ها و شرکت ها را به نزدیک ترین ISP وصل می کند. این بخش از شبکه گرانترین بخش است زیرا برای نصب آن باید خیابان ها و پیاده روها را شکافت. این فرآیند بسیار گران است و از این رو در بسیاری کشورها صاحب خطوط فیزیکی ملزم به ارائه دسترسی به سایر تامین کنندگان پهنای باند می شود تا مصرف کننده قادر به انتخاب از بین چند سرویس باشد.
یک مفهوم وسیع تر برای بی طرفی شبکه ای؟
اینکه تولیدکنندگان محتوا نظیر نتفلیکس و یوتوب و سایرین هزینه ای برای خطوط پرسرعت و یا مستقیم پرداخت کنند، باعث ورشکستگی شان نخواهد شد. بر عکس، می تواند در بلند مدت به خاطر پایداری کیفیت استریم محتوا باعث بالا رفتن تعداد مشترکین و کاربران شان شود. اما اگر ISP ها از به تعویق انداختن ارتقای شبکه خود به عنوان وسیله ای برای هل دادن چنین شرکت هایی به عقد قراردادهای “خط سریع” استفاده کنند چه؟ آن وقت کندی رشد شبکه به ضرر همه کاربران اینترنت تمام می شود. همچنین باعث می گردد استارت-آپ های نوپای اینترنتی نتوانند به گرد رقبای بزرگ و ثروتمند خود برسند.
به بیان دیگر، ستون فقرات اینترنت یا مجرای ترانزیت عمومی که پیش از این میزبان شرکت های بزرگ استریم محتوا بود، با خروج آنها به سوی خطوط اختصاصی و مستقیم، تبدیل به زیرساختی کند می شود که فقدان آن شرکت ها، ارتقای آن را از اولویت خارج می کند.
در سال های دور اتصالات داخلی در شبکه اینترنت اصلا توجیهی نداشت، زیرا فرض بر این بود که تمام ISP ها اقدام به دریافت ترانزیت کافی برای خدمت به مشتریان شان خواهند کرد. امروزه اگرچه این حوزه فاقد قانونگذاری است، اما توجه ها به سمت آن جلب شده. به خصوص که ISP ها در این زمینه زیرک تر شده اند و افت عملکرد شبکه های خود را نه به عنوان یک مشکل فنی قابل رفع، بلکه به عنوان اهرمی قدرتمند برای اعمال فشار در مذاکرات کاری می بینند.
زمانی که تمام ترافیک مصرفی از یک مجرا عبور کند، چندان سخت نیست که برای اطمینان از عدم تبعیض بین بسته های داده، یک سری قانون وضع کرد. اما قانون نویسی در زمینه چگونگی استفاده از ارتباطات خطوط مستقیم، سخت است. به خصوص که شفافیت در ماجراهایی شبیه درگیری نتفلیکس و کامکست پایین است و نمی دانیم حق به جانب کیست.
در نهایت باید اشاره کرد که مدافعان بی طرفی شبکه ای نیازمند گسترش دامنه فکری خود برای پاسخگویی موثر به ساختار در حال تغییر اینترنت هستند. اینکه فقط خطوط سریع را رد کنند، در زمانه ای که ISP ها قادر به فروش خطوط اختصاصی (خارج از شبکه عادی) هستند، چاره کار نیست.
شاید شما از خود بپرسید که چرا باید این مباحث برای تان اهمیت داشته باشند. حقیقت این است که ایالات متحده یکی از قطب های بزرگ تکنولوژی در دنیا است. تغییر ساختارها در آن می تواند به مرور به تغییر ساختارها در ابعاد جهانی بینجامد و از این رو، آگاهی از این تحولات، زمینه ساز کسب تجربه بهتر است.
«حامیم ارتباط، مجری تخصصی پیاده سازی پسیو شبکه های کامپیوتری، برق اضطرا، دوربین مداربسته و چاه ارت»